میگن قدیما حیاط ها درب نداشت

میگن قدیما حیاطها درب نداشت

اگر درب داشت هیچوقت قفل نبود...

میدونید چرا قدیمیا اینقدر مخلص بودند؟

چرا اینقدر شاد بودن؟

چرا اینقدر احساس تنهایی نمیکردند؟

چرا زندگیها برکت داشت؟

چرا عمرشون طولانی بود؟...

چون تو کتاب ها دنبال ثواب نمیگشتند

که چی بخونند ثواب داره، دنبال عمل

کردن بودند. فقط یک کلام میگفتند:

خدایا به داده‌هایت شکر.

نمیگفتند تشنه رو آب بدید ثواب داره

میگفتند آب بدید به بچه که طاقت نداره

موقعی که غذا میپختند، نمیگفتند بدیم

به همسایه ثواب داره، میگفتند بو بلند

شده همسایه میلش میکشه 

ببریم اونا هم بخورن.

موقعی که یکی مریض میشد نمیگفتن

این دعا رو بخونی خوب میشی، میرفتن

خونه طرف ظرفاشو می‌شستن جارو

میزدن، غذاشو می‌پختن که بچه هایش

غصه نخورن

اول و آخر کلامشون رحم و مهربانی بود.

به بچه عیدی می‌دادند، میگفتن دلشون

شاد میشه

 به همسایه میرسیدن میگفتن همسایه 

از خواهر و برادر به آدم نزدیکتره...

 خدایا قلب ما را جلا بده که تو کتاب ها

دنبال ثواب نگردیم خودمان را اصلاح

کنیم و با عمل کردن به ثواب برسی 

نه فقط با خواندن دعا...

مهربان باشیم

محبت کنیم بی منت... 

پروردگارزیبایی ها فرجام همه ما را نیک گرداند.

۶ روش کاملا عملی برای حل دعوای زن و شوهر :

۶ روش کاملا عملی برای حل دعوای زن و شوهر :


گام اول: از اینکه همیشه حق با شماست دست بکشید


گام دوم: به طرف مقابل خود فضای بیان دیدگاه بدهید


گام سوم: باید همیشه با آرامش صحبت کنید 


گام چهارم: فقط در جهت پیدا کردن راه حل صحبت کنید


گام پنجم: شفافانه راه حل های بالقوه را بیان کنید


گام ششم: به سمت راه حلی که به نفع هر دو طرف باشد پیش بروید

ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻰ ﻣﺎﻧﻰ؛

ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻰ ﻣﺎﻧﻰ؛

 ﻳﮏ ﺭﻭﺯ ...

 ﻳﮏ ﻣﺎﻩ ...

 ﻳﮏ ﺳﺎﻝ ...

 "ﻣﻬﻢ ﮐﻴﻔﻴﺖ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺍﺳﺖ"

 ﺑﻌﻀﻰ ﻫﺎ ﺩﺭ ﻳﮏ ﺭﻭﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻫﺪﻳﻪ ﻣﻰ ﺩﻫﻨﺪ

 ﮔﺎﻫﻰ ﺑﻌﻀﻰ ﻫﺎ، ﻳﮏ ﻋﻤﺮ ﮐﻨﺎﺭﺕ ﻫﺴﺘﻨﺪ

 ﺍﻣﺎ ﺟﺰ ﺩﺭﺩ،

 ﻫﻴﭻ ﭼﻴﺰ ﺑﺮﺍﻳﺖ ندارند

 ﻭ ﺗﺎ ﺗﻪ ﺭﻭﺣﺖ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺧﺮﺍﺷﻨد

 ﺑﻌﻀﻰ ﻫﺎ ﻧﺎﺏ ﻫﺴﺘﻨﺪ....

 ﻭ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﻯ ﻧﺎﺏ ﺗﺮﻯ ﻫﺪﻳﻪ ﻣﻰ ﺩﻫﻨﺪ!

 ﺍﻳﻦ ﺑﻌﻀﻰ ﻫﺎ ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﭼﻘﺪﺭ ﺑﻤﺎﻧﻨﺪ؛

 ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺯﻭﺩ ﺑﺮﻭﻧﺪ

 ﻳﺎﺩﺷﺎﻥ و ﺣﺲ ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩﻧﺸﺎﻥ

ﺗﺎ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻫﺴﺖ......

دالتون ترومبو نویسنده و فیلم‌نامه نویس امریکایى می‌گوید:

دالتون ترومبو نویسنده و فیلم‌نامه نویس امریکایى می‌گوید:


◽️یادم هست پیش از ازدواجم، مدتی با همسرم همکار بودم. فضای کار باعث شده بود که او از شخصیت و اطلاعاتِ من خوشش بیاید. ناگفته هم نماند که خودم بدم نمی‌آمد که او اینقدر شیفته‌ی یک آدمِ فرا واقعی و به قولِ خودش «عجیب و غریب» شده!

▪️▫️ما با هم ازدواج کردیم.

◽️سالِ اول را پشتِ سر گذاشتیم و مثلِ همه‌ی زن و شوهرهای دیگر، بالاخره یک روزی دعوای سختی با هم کردیم. در آن دعوا چیزی از همسرم شنیدم که حالا بعد از جدایی‌مان، چراغِ راهِ آینده‌ی رفتارهایم شده:

▪️▫️-«منو باش که خیال می‌کردم تو چه آدمِ بزرگ و خاصی هستی!... ولی می‌بینم الآن هیچی نیستی!... یه آدمِ معمولی!»

◽️امروز که دقت می‌کنم، می‌بینم تقریبا همه‌ی ما در طولِ زند‌گی، به لحظه‌اى می‌رسیم که آدم‌های خاص و افسانه‌اى مان، تبدیل به آدمی واقعی و معمولی می‌شوند و درست در همان لحظه، آن آدمی که همیشه برایمان بُت بوده، به طرزِ دهشتناکی خُرد و خاکشیر خواهد شد.

◽️ما اغلب دوست داریم از کسانی که خوش‌مان می‌آید، بُت درست کنیم و از آن‌ها «اَبَر انسان» بسازیم و وقتی آن شخصیتِ ابر انسانی تبدیل به یک انسانِ عادی شد، از او متنفر شویم.

▪️▫️واقعیت آن است که همه، آدم‌های معمولی‌اى هستند.

◽️حتی آن‌هایی که ما ابر انسان می‌پنداریم هم دست‌شویی می‌روند، وقتی می‌خوابند آبِ دهن‌شان روی بالش می‌ریزد، آن‌ها هم دچاراسهال و یبوست می‌شوند، می‌ترسند، دروغ می‌گویند، عرقِ‌شان بوی گند می‌دهد و دهن‌شان سرِ صبح، بوی ....!

◽️بعدها که فرصتی شد تا به هنرجویانِ ادبیات و تئاتر آموزش بدهم، احساس کردم هنرجویانم ناخواسته و از روی لطف، دوست داشتند بگویند که مربی‌ ما، آدمِ خیلی عجیب و غریبی است!

▪️▫️اولین چاره‌ی کار این بود که از آن‌ها بخواهم «استاد» خطابم نکنند. چون اصولا این لفظ برای منی که سطحِ علمی و آکادمیکِ لازم را ندارم، عنوانِ اشتباهی است.

▪️▫️در قدم بعد، سعی کردم ‌به آنها نشان دهم که من هم مثلِ همه‌ی آدم‌های دیگر، نیازهای طبیعی‌ دارم؛ عصبانی می‌شوم، غمگین می‌شوم، گرسنه می‌شوم، دستشویی می‌روم، دست و بالم درد می‌گیرد و هزار و یک چیزِ دیگر که همه‌ی آدم‌ها دارند.

◽️اما به نظرم، دو چیز خیلی مهم هست که باید هر کس به خودش بگوید و نگذارد دیگران از او تصویری فرا انسانی و غیرواقعی بسازند:

☑️ اول احترام

◽️حتی جلوی پای یک پسر بچه‌ی ۷ساله هم باید بلند شد و یا بعد از یک دخترِ ۵ ساله از در عبور کرد. باید آنقدر به دیگران احترام گذاشت که بدانند نه تنها از تو چیزی کم ندارند که به مراتب از تو با ارزش‌تر و مهم‌ترند.

☑️ دوم راست‌گویی

◽️به عقیده‌ی من هیچ ارزشی و خصلتی بزرگ‌تر و انسانی‌تر از راست‌گویی نیست. اعترافِ به «ندانستن» و «نتوانستن» یکی از بزرگ‌ترین سدهایی است که ما در طولِ عمرمان باید از آن بگذریم.

◽️اطرافیان اگر بدانند که ما هم مثلِ همه‌ی آدم‌های دیگر، یک آدمِ با نیازهای عادی هستیم، هرگز تصورشان از ما، تصوری فراواقعی نخواهد شد.

◽️این‌هایی که گفتم، فقط مخصوصِ هنرجو و مربی نیست. خیلی به کارِ عاشق و معشوق‌ها هم می‌آید.به یک ‌دلداده‌ی شیفته باید گفت:

◽️«کسی که تو امروز در بهترین لباس و عطر و قیافه می‌بینی، در خلوتش، شامپانزه‌ای تمام‌عیار می‌شود!... تو با یک آدمِ معمولی طرفی، نه یک ابرقهرمانِ سوپراستار!»

☑️ همه‌ی ما آدمیم. 

آدم‌های خیلی معمولی....